کد مطلب:33531 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:102

فراموش کردن شأن مسافر بودن انسان در این عالم











همچنین بیان شد كه مسافر بودن ما در این جهان نیز یكی از اسباب غفلت و غرور است. چرا كه ما غالبا این وصف مسافر بودن خود را فراموش می كنیم و به این دلیل پرده ی دیگری از غرور و غفلت بر ما طاری می شود.

البته خداوند اسباب زدودن پاره ای از این غفلتها را در اختیار آدمیان نهاده است. هر آن كس كه از میان آدمیان رخت برمی بندد، در واقع بانگ برمی آورد كه نوبت سفر خواهد رسید. اما این بانگ به تنهایی كافی نیست، بلكه گوش شنوا نیز لازم است. آن گوشی كه آن بانگ را نمی شنود، همان گوش فریب خوردگان است.

امیرالمومنین (ع) در همین نامه در باب غرور آفرین بودن عالم می فرمایند كه ما به دلیل مسافر بودن و از یاد بردن این شان، اهل غروریم. ایشان به فرزندشان می فرمایند كه:

یا بنی انی قد انباتك عن الدنیا و حالها و زوالها و انتقالها و انباتك عن الاخره و ما اعد لاهلها فیها

فرزندم، من وصف دنیا و زوال پذیری آن را برای تو گفتم. در باب آخرت نیز برایت سخن گفتم و بیان كردم كه برای اهل آخرت، در آنجا چه چیزهایی فراهم آورده اند.

و ضربت لك فیهما الامثال لتعتبر بها

درباره ی این دو جهان و این دو زندگی هم برایت مثالهای زیادی زدم، تا موجب عبرت تو شود.

سپس مثال خود را در باب دنیا و آخرت بیان می كنند:

انما مثل من خبر الدنیا كمثل قوم سفر نبابهم منزل جدیب فاموا منزلا خصیبا و جنابا مریعا

كسی كه دنیا را خوب شناخته و از باطن عالم با خبر است، مثل كسی

[صفحه 99]

است كه در سفر است. و از سرزمین خشك، بی غذا و بی روزی به دنبال منزلی خوب و خرم روان است.

فاحتملوا و عثاء الطریق و فراق الصدیق و خشونه السفر و جشوبه المطعم

رنج راه و دوری یاران و سختی سفر و ناگواری خوراك را تحمل می كند

لیاتوا سعه دارهم و منزل قرارهم

برای آنكه به آن خانه ی فراخ برسد و در آنجا آرامش یابد.

فلیس یجدون لشی ء من ذلك الما و لا یرون نفقه فیه مغرما

می داند كه هر چه خرج كند ضرر نخواهد كرد، می داند كه هر چه رنج بكشد، بی نتیجه نخواهد ماند، بنابراین رنج برای او نمود نمی كند. خرج برای او گران نمی آید.

و لا شی ء احب الیهم مما قربهم من منزلهم و ادناهم من محلهم

فقط چیزی را دوست می دارد كه او را به مقصد نزدیك می كند، بلكه چیزی از آن برایش دوست داشتنی تر نیست. فقط یك هدف دارد و آن رسیدن به منزل واقعی است و لذا به جمیع وسایلی كه آدمی را به آن منزل نزدیكتر می كند، دل بسته است

و مثل من اغتربها كمثل قوم كانوا بمنزل خصیب

اما كسی كه فریفته دنیاست مانند كسانی است كه در سرزمین پر نعمتی هستند

[صفحه 100]

فنبابهم الی منزل جدیب

و سپس به سرزمینی خشك و بی غذا و بی روزی می روند

فلیس شی ء اكره اءلیهم و لا افظع عندهم من مفارقه ما كانوا فیه الی ما یهجمون علیه

هیچ چیز منفورتر و مكروه تر از این نیست كه آنها را بردارند و از این جای خوش به آن جای ناخوش ببرند.

غرور این عالم همین است. به تعبیر مولوی:

هر كه شیرین می زید او تلخ مرد (مثنوی، دفتر اول، بیت 2302)

و به تعبیر امام صادق (ع):

الدنیا سجن المومن و القبر حصنه و الجنه ماواه و الدنیا جنه الكافر و القبر سجنه والنار ماواه (بحار الانوار، ج 73، صفحه ی 91)

دنیا زندان مومن است و قبر پناهگاه او و بهشت ماوایش و دنیا بهشت كافر است و قبر زندانش و جهنم ماوایش.

شیرین زیستن موجب تلخ مردن است. یعنی كسانی چندان این جهان را جدی گرفته اند كه مسافر بودن خود را از یاد برده اند. این كسان تلخ می میرند. و به میزانی كه این غفلت و غرور در آن اشخاص راسختر باشد، آن سفر و هجرت نیز برای شان تلخ تر خواهد بود.

این پرده، یكی از مهمترین پرده های غروری است كه در این عالم بر چشم و گوش آدمیان افكنده شده است و كثیری از ما را مفتون نموده است. یعنی در این عالم دیر اجازه می دهند كه آدمیان این حقیقت را دریابند و تصدیق كنند كه مسافر هستند. ما آدمیان خود را مقیم می پنداریم. و اگر مسافر بودن خود را به واقع دریابیم تمام شخصیتمان دستخوش تغییر

[صفحه 101]

خواهد شد. كمتر كسی است كه به جان باور كرده باشد مردنی و رفتنی است و در عین حال این حقیقت، زندگی او را عوض نكرده باشد. امیرالمومنین در ملاحظه ی فانی بودن دنیا اصولا انسان ها را دو نوع می داند، گروهی كه این فانی بودن را درك نمی كنند فلذا به گمان همیشگی بودن خود را به آن می فروشند و گروه دیگر كه عمق این فنا را درك می كنند و بنابراین سعی می كنند خود را از دنیا باز خرید نمایند.

الدنیا دار ممر الی دار مقر و الناس فیها رجلان: رجل باع فیها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها. (نهج البلاغه، حكمت 133)

مسلما نحوه ی زندگی و رفتار این دو گروه با هم از زمین تا آسمان فرق می كند.


صفحه 99، 100، 101.